شیرین زبونم
امروز دخترم داشت نقاشی میکشید بهم گفت مامان این منم منم گفتم افرین چه قشنگ کشیدی و بعد شروع کردم به توصیف نقاشیش و گفتم چشم هات و خیلی دوست دارم بعد بهم گفت نه مامان چشم نیست می می منه عصر هم داشت با لگو هاش بازی میکرد بعداومده میگه مامان من غصه میخورم ،بهش گفتم آخه چرا مامان داری غصه میخوری؟گفت گلم خراب شد ،گفتم خوب دوباره درست کن بعد رفت و برگشت گفت مامان اعصاب ندارم گلم خراب شد دیگه هی چی برای گفتن نداشتم اون روز توماشین به مامان جون عکس کامیون و رو بنر نشون دادی گفتی این چیه؟مامان جون هم گفت ماشینه بعد تو گفتی نه کامیونه بارهای سنجین سنجین میبره، مامان جون از تعجب مونده بود چی بگه. منم مونده بودم که این و کی و کجا بهت...
نویسنده :
مامان و بابا
22:44